جدول جو
جدول جو

معنی دره سیر - جستجوی لغت در جدول جو

دره سیر
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان پیشکوه بخش تفت شهرستان یزد. واقع در 19هزارگزی خاور تفت و 4 هزارگزی باختر جادۀ یزد، با 696تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن فرعی است. دبستان و معدن سرب دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرخ سیر
تصویر فرخ سیر
دارای سیرت نیکو
فرهنگ فارسی عمید
(رَ تُ سَ)
ابن درید میگوید دارات الحمی شامل سه داره است: دارهالعوارم، دارهوسط، و داره سعر و این اخیر از آن بنی وقاص است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(بَ سَ / سِ)
دارای رفتاری چون برق تند و سریع
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان لاهیجان واقع در5هزارگزی جنوب لاهیجان. آب آن از استخر محلی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(تَ رَ / رِ یِ)
تره ای است که بغایت تلخ بود. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی). تره ای باشد شبیه تبرخون (ترخون) لیکن به غایت تلخ است. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
ده کوچکی است از دهستان چنارود بخش آخوره شهرستان فریدن واقع در 24هزارگزی جنوب آخوره. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ سَیْ یِ)
دهی است از دهستان بالا گریوۀ بخش ملاوی شهرستان خرم آباد. واقع در 52هزارگزی خاور راه شوسۀ خرم آباد به اندیمشک، با 300 تن سکنه. آب آن از چشمه بیدبهشت و راه آن مالرو است. بنای بقعه ای بنام دره سید دارد که از آثار قدیم است. و ساکنین آن از طایفۀ شلووند و چادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تندرو سریع السیر، تند با حرارت: صهبا، خم باده پیر دیری بوده است پیمانه حریف گرم سیری بوده است. (صهبا. اسم جنس و معرفه و نکره. م. معین 34) محلی که هوای آن در زمستان گرم است قشلاق مقابل سردسیر: و گفت بوبکر دبیر بسلامت رفت سوی گرمسیرت از راه کرمان بعراق و مکه رود، جمع گرمسیرها گرمسیرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرخ سیر
تصویر فرخ سیر
سیرت نیکو داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
گره دار باگره، چین دار پر چین: کمان ابرویش گر شد گره گیر کرشمه بر بدن میراند چون تیر. (نظامی)، مجعد پیچیده (زلف و مانند آن) : خنده جام می و زلف گره گیر نگار ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست. (حافظ)، گلو گیر: در دلم غصه ای گره گیر است چرخ تسکین آن دهد ک ندهد. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گره گیر
تصویر گره گیر
مجعد، پرپیچ و تاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درد سفر
تصویر درد سفر
ألم السّفر
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از درد سفر
تصویر درد سفر
Carsickness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از درد سفر
تصویر درد سفر
mal des transports
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نقطه ی دور
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از درد سفر
تصویر درد سفر
멀미
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از درد سفر
تصویر درد سفر
گاڑی کا متلی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از درد سفر
تصویر درد سفر
araç tutması
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از درد سفر
تصویر درد سفر
kichefuchefu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از درد سفر
تصویر درد سفر
গাড়ি থেকে বমি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از درد سفر
تصویر درد سفر
בחילה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از درد سفر
تصویر درد سفر
車酔い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از درد سفر
تصویر درد سفر
wagenziekte
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از درد سفر
تصویر درد سفر
यात्रा विकार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از درد سفر
تصویر درد سفر
mabuk perjalanan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از درد سفر
تصویر درد سفر
อาการเมารถ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از درد سفر
تصویر درد سفر
mareo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از درد سفر
تصویر درد سفر
enjoo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از درد سفر
تصویر درد سفر
晕车
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از درد سفر
تصویر درد سفر
choroba lokomocyjna
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از درد سفر
تصویر درد سفر
укачування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از درد سفر
تصویر درد سفر
Reisekrankheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از درد سفر
تصویر درد سفر
укачивание
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از درد سفر
تصویر درد سفر
mal d'auto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی